۲۸
خرداد
سه روز گذشته بی نهایت پرتنش گذشت، داغونم اما متاسفانه زنده ام، بحران بدی پیش اومده که اقلا تا دو سه هفته دیگه تموم نمی شه، خدایا فقط ختم به خیر شه.
سه روز گذشته بی نهایت پرتنش گذشت، داغونم اما متاسفانه زنده ام، بحران بدی پیش اومده که اقلا تا دو سه هفته دیگه تموم نمی شه، خدایا فقط ختم به خیر شه.
هیچ وقت آدم حسودی نبودم، اما امروز دلم بدجوری گرفت دوستی دارم که همیشه باهم بودیم، اما تو دوسال گذشته که هردو برای هدفهای مشترکی جنگیدیم اون به همه اون هدف ها رسید و من به هیچ کدوم، حرفهای نزدیکانم راجع به صلاح و مصلحت آرومم نمی کنه، حالم خوش نیست و چندین ساعت گریه هم سبک ترم نکرد، برای این هدفها من بی نهایت تلاش کردم، خواب و خوراک و تفریح رو از خودم دریغ کردم اما الان درست همونجایی ایستادم که دوسال پیش بودم فقط روح و جسمم خسته تر و تحلیل رفته تره.
همیشه وقتی فکر می کنی اوضاع از این بدتر نمی تونه بشه یه جور زیبایی غافلگیر می شی که به حال نیم ساعت پیشت غبطه می خوری :|